«من بعد از انتخابات به ملاقات یکی از فعالان قدمی سیاسی رفتم. حرفهای درستی زدند. میگفتند: قواعد سیاست را میپذیریم. اینطور تصور میکنیم که رأیدهندگان به آقای روحانی همگی از روی شناخت به ایشان رأی دادهاند و رأی ایجابی دادهاند. اینطور تصور میکنیم که رأی به آقای روحانی رأی نمادین به مسائل دیگر همانند پایان بحران سازی اتمی، نه گفتن به تفکر سعید جلیلی و از روی ترس نبوده است.
![91 rooz1](http://www.radiozamaneh.com/u/wp-content/uploads/2013/06/91-rooz1.bmp)
از سوی دیگر باید بپذیرند که آن ۲۷ درصدی که در انتخابات شرکت نکردند تحریمی هستند. این نقد وارد است که تحریمیها کنش جدی در متن اجتماع نداشتند. البته در فضاهای روشنفکری و اینترنت فعال بودند. برای بررسی مسائل کلی باید انتزاع کرد.
اگر بخواهیم آمار رأی تحریم کنندگان را تجزیه کنیم با دو یا سه حالت خاص مواجه هستیم. تجربه رأی آقای روحانی به مراتب پیچیدهتر است. بعید میدانم ایشان بیش از ۳ یا ۴ میلیون رأی داشته باشند.
به نظرم، «ما مردمی که رأی ندادیم پیروز واقعی انتخابات هستیم. دیگر بیشتر از این امکان نداشت جامعه را تحریک به رأی دادن کنند. ۲۷ درصد مردم با وجود این تبلیغات سنگین حاضر به رأی دادن نشدند.»
صحبتهای بالا نظرات یکی از فعالان اعتراضات سال ۱۳۸۸ است. این گزارش به بررسی نظرات چند تن از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران اختصاص دارد که به دلایل سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم شرکت نکردهاند.
منتظر هستیم جو غیر واقعی ایجاد شده به پایان برسد!
یک حقوقدان ساکن شهر تهران که در انتخابات اخیر شرکت نکرده است، به بررسی نتایج نهائی انتخابات و آینده محتمل برای فضای سیاسی ایران میپردازد و میگوید: «متاسفانه در کشورما احساسات دست بالا را دارد و بررسی امور بر مبنای عقل و منطق با اتهامات و تلخیهای بسیاری همراه است. منتظر هستیم جو غیر واقعی ایجاد شده پس از پیروزی آقای روحانی به پایان برسد تا زمینه برای طرح مسائل مساعد شود. مسائل مهمی درباره انتخابات اخیر وجود دارد که تا کنون به آنان توجه کافی و وافی نشده است.»
او سپس با رجوع به اعداد و ارقامی که بر روی یک کاغذ نوشته است ادامه میدهد: «توجه بفرمایید این ارقام مربوط به انتخابات است. در مجموع ۳۶ میلیون و ۷۰۴ هزار و ۱۵۶ نفر در انتخابات شرکت کردهاند. یک میلیون و ۲۴۵ هزار و ۴۰۹ رأی باطله به صندوقها ریخته شده است. میتوان حدس هایی درباره این آرای باطله زد.
به واقع چطور کسی در پای صندوق رأی حاضر میشود و به هیچ یک از نامزدهای انتخابات رأی نمیدهد؟ بخش بزرگی از این آرا تعرفههای حاوی شعار یا مطالب اعتراضی بودهاند که مخدوش در نظر گرفته شدهاند. بنده ادعا میکنم که باید این یک میلیون و ۲۴۵ هزار و ۴۰۹ رأی را به ۱۳ میلیون و ۷۷۹ هزار و ۳۶ نفری که در انتخابات شرکت نکردهاند اضافه کرد. این رقمی افزون بر ۱۵ میلیون نفر را شکل میدهد که نزدیک به رأی فرد پیروز در انتخابات است.
اختلافی به میزان ۳.۵ میلیون رأی در این میان موجود است که با توجه به جو روانی ایجاد شده برای همراهی مردم به شرکت در انتخابات با ترساندن آنها از رأی آوردن آقای سعید جلیلی و مسائل دیگر اختلاف زیادی نیست. ۲۷.۲۹ درصد واجدان شرایط رأی دادن، در انتخابات شرکت نکرده و ۳.۳۹ درصد آرای اخذ شده باطله است. اینها ارقام کوچکی نیستند.
![13920317172954427647084](http://www.radiozamaneh.com/u/wp-content/uploads/2013/06/13920317172954427647084.jpg)
نکته دیگری که باید عرض کنم، این مسئله است که در بین فعالان سیاسی کشور ما تناقض در اقرار وجود دارد. بر حسب منافع لحظهای و در مقاطع مختلف زمانی مدعیات مربوط به یک فعل و نتیجه مشخص آن تغییر میکند و گاه در تناقض با یکدیگر قرار میگیرد. افرادی در یک دوره از انتخابات آن دسته از مردم ایران را که در انتخابات شرکت نمیکنند مخالفان حاکمیت و بدنه خود در نظر میگیرند و در دورهای دیگر آنان را فاقد اهمیت جلوه میدهند.
«۲۷.۲۹ درصد واجدان شرایط رأی دادن، در انتخابات شرکت نکرده و ۳.۳۹ درصد آرای اخذ شده باطله است. اینها ارقام کوچکی نیستند.»
در یک نمونه مشاهده کردم که ادعا شده بود کسانی که در انتخابات شرکت نکردهاند افرادی هستند ناآگاه، پیر و فرتوت یا افرادی که به دور از تمدن هستند و مدارک شناسایی لازم برای شرکت در انتخابات را ندارند. اینگونه پرداختن به اقشار اجتماعی و آرای جامعه صحت و سقم بسیاری از مدعیات گذشته این افراد را از اعتبار ساقط میکند.»
مطالباتی که نادیده گرفته میشود
یکی از فعالان کارگری شهری در جنوب غربی کشور نظر خود را درباره انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران این گونه بیان میکند: «مردم زحمتکش مشکلات زیادی در زندگی خود دارند که سیاسیها نمیخواهند آنان را ببینند. چند سال است که میگویند مسئله ایران آزادی و دیکتاتوری است. مشکل مردم مسائل اقتصادی است. معلوم است که همه آزادی می خواهند.
حرف من این است که زندگی مهمتر است. آقایان در پایتخت مینشیندد و ما را مسخره میکنند که شما نمیفهمید. از آنها سوال کردم که اگر مسئله فقط آزادی و دیکتاتوری است چرا در انتخابات سال ۱۳۸۴ مردم به دیکتاتوری رأی دادند؟ جواب ندارند. با حرفهای قلنبه و سلمبه ما را از سر خودشان باز میکنند. اینطوری جا افتاده که هر کس با کلمات خارجی حرف بزند حرفش از بقیه بهتر است و درست میگوید.»
این فعال کارگری در ادامه میگوید: «همین رأی غرضی را نگاه کنید. کسی که به غرضی رأی داده است دنبال آزادی نبوده است. همه در تهران به غرضی میخندند. طبقه متوسطیها مسخرهاش میکنند. اگر غرضی اینقدر خندهدار است چطور ۵۰۰ هزار رأی آورد؟ قبلاً وقتی همه ]نامزدها[ آخوند بودند میگفتند این آدمها چون عمامه ندارند و آخوند نیستند مردم رأی میدهند. این دفعه فقط یکی آخوند بود. به غرضی به خاطر آخوند نبودنش رأی ندادند. تیپ و لباس خوشگل نداشت. از او هیچ حزبی حمایت نکرد. همه مسخرهاش میکردند ولی نیم میلیون نفر رأی آورد.
«کسی که به غرضی رأی داده است دنبال آزادی نبوده است. همه در تهران به غرضی میخندند. طبقه متوسطیها مسخرهاش میکنند. اگر غرضی اینقدر خندهدار است چطور ۵۰۰ هزار رأی آورد؟»
اگر شعار داده بود پول به مردم میدهد قبول میکردم رأی الکی گرفته ولی فقط از تورم گفت. با همین انتخابات که همهشان آدمهای حکومت بودند -و تهرانیها قبول دارند چون روحانی رأی آورده است- نتیجهاش این است که ۵۰۰ هزار نفر در ایران و خانوادههایشان مهم برایشان اقتصاد است.
تازه رایهای محسن رضائی هم هست. در دهاتها به محسن رضائی رأی میدهند. خبر دارم از بختیاری نشینها و دهاتهای لر که رأی دادند به رضائی. هر وقت رضائی هست رأی میدهند چون از کشاورز صحبت میکند. توی پایتخت کشاورز جماعت را آدم حساب نمیکنند. برای تهرانیها فقط دانشجوها آدم هستند. مردم وقتی به آنها رأی میدهند آدم هستند، وقتی به آنها گوش نمیدهند میگویند مردم نفهم و شهرستانی هستند.»
از این فعال کارگری سوال میکنم که چرا برای بهبود وضعیت زندگی مردم به آقای روحانی رأی نداده است؟ او پاسخ میدهد: «میگویند روحانی رابطه با اروپا دارد و تحریمها برداشته میشود. آمدند به ما میگفتند که شما بیایید داخل ستاد کار کنید تا روحانی برنده شود. میگفتند وقتی تحریمها برداشته شد تولید بهتر میشود و وضع کارگران هم بهتر میشود. الله وکیلی دروغ است. فکر میکنند با بچه طرف هستند.
زمان روحانی میخواهد وضع کارگر بهتر از زمان خاتمی شود؟ برای کارگر چه فرقی دارد هاشمی باشد یا خاتمی یا احمدینژاد؟ از صدقه سر یارانهها این بدبخت و بیچارهها یک لقمه نان میخورند. هاشمی و خاتمی کار اقتصاد را دادند دست لیبرالها. روحانی هم مثل آنها. اگر هدفمندی زمان احمدینژاد نبود همه چیز را گران میکردند، همین ۴۵ هزار تومان را هم به بدبخت و بیچارهها نمیدادند.
![entexabat 686577689](http://www.radiozamaneh.com/u/wp-content/uploads/2013/06/entexabat_686577689.jpg)
ما دانشگاه نرفتهایم و بینالمللی نیستیم، اما سواد که داریم. مطلب میخوانیم. برداشتن تحریمها بچه بازی نیست که روحانی بیاید فردایش تحریم نباشد. نوشته بودند قذافی که با آمریکائیها صلح کرد تا روز آخر هنوز تحریمها بود. باید برود مجلس آمریکا تصویب شود. در ایران سرمایهدارها مردم را میچاپند. آن کسی که صادرات و واردات میکند چنگ میاندازد روی اجناسی که برای زندگی مردم لازم است. سودش را از جیب مردم ضعیف در میآورد.
«احساس من این است که آقای روحانی این رأی ۱۸ میلیون را رأی خودشان میداند. این رأی به برنامهها و افکار سیاسی ایشان نبود. مردم برای رأی نیاوردن جلیلی به آقای روحانی رأی دادند.»
کارخانهدار از آن بدتر. تکنولوژی ندارد برای همین از مزد کارگر میدزدند تا سود ببرد. بهره کشی را بالا میبرند. کار را سخت میکنند. یک نفر از این تهرانیها نتوانست اصولی ثابت کند که روحانی بهتر است. فقط یک حرف را بلد شدهاند و مثل کاسکو پشت سر هم میگویند که تحریمها برداشته میشود، وضع همه بهتر میشود. یک نفر نیامد از قانون کار بگوید و از درد کارگر بگوید.»
اگر انتخابات به دور دوم میرفت رأی میدادم چون...!
زهره از فعالان زنان در ایران است. او در انتخابات شرکت نکرده است اما میگوید: «تلاشی هم برای راضی کردن دیگران به رأی ندادن، نکردم چون تبلیغات منفی درست میشد.». او درباره انتخابات اخیر ریاست جمهوری و تفکرات مختلف درباره آن میگوید: «رای بالای آقای روحانی توهماتی را در آقای روحانی و جامعه ایران ایجاد میکند. دیروز که کنفرانس خبری آقای روحانی را در تلویزیون دیدم واقعاً نگران شدم. من فکر میکنم این مسئله که گفتند از این به بعد نماینده کسانی که به او رأی دادهاند نیستند و "رئیس جمهور منتحب ملت ایران است" خیلی خطرناک است.
با دوست دیگری که صحبت میکردم تصورش این بود که شعار است و حرف تبلیغاتی اما چهره آقای روحانی چیز دیگری میگفت. آقای روحانی به عنوان کسی که خودش را اصولگرای معتدل معرفی میکند تلاش میکند همان ژستهای آقای خاتمی را بگیرد.
اگر انتخابات به دور دوم کشیده میشد من در انتخابات شرکت میکردم و به آقای روحانی رأی میدادم چون در دور دوم نقش نه گفتن به نماینده آقای خامنهای پر رنگ میشد. احساس من این است که آقای روحانی این رأی ۱۸ میلیون را رأی خودشان میداند. این رأی به برنامهها و افکار سیاسی ایشان نبود. مردم برای رأی نیاوردن جلیلی به آقای روحانی رأی دادند. از چهره، خندهها و حرفهای کنفرانس خبری مشخص بود که آقای روحانی خودش را ناجی و پدیده میبیند. این خطرناک است چون این احساس را به وجود میآورد که مردم نیازمند ایشان هستند و دیگر پاسخگو نخواهند بود.
«با توجه به اینکه در دولت آقای روحانی فضا به اندازه دولت آقای خاتمی باز نخواهد شد فکر میکنم فعالیت سیاسی و اجتماعی بیشتر از زمان آقای خاتمی سطحی شود.»
از او خواهش میکنم که منظور خود را از خطری که مدام آنرا تکرار میکند بیشتر توضیح بدهد. او میگوید: «خیلی ساده است. الآن آقای روحانی فکر میکند چون پیروز شده و اجازه نداده سعید جلیلی رأی بیاورد وظیفه اصلی خودش را در مقابل مردم انجام داده است. دیروز هم چند بار گفتند کار اصلی انجام شده است. بخش زیادی از فعالان سیاسی ایران افراد جوان هستند. پر شورترین افراد آنقدر سن ندارند که دوران آقای خاتمی و مسائل آن موقع را یادشان باشد.
من همیشه این نقد را به فعالان اجتماعی ایران وارد میکنم که در متن جامعه نیستند. فعالانی هستند که داخل اجتماع رفتند و هزینه دادند. دو دختر خوب کشورم یعنی هانا و روناک و همینطور خانم اقدام دوست، مردان و زنانی که برای کودکان کار و خیابان فعالیت میکنند و افراد دیگری که اسم همه آنها زمان میبرد، از جمله این افراد هستند. منظور من این است که فضای فکری روشنفکران ایران در خطر است.
![%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85 %D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA 600x423](http://www.radiozamaneh.com/u/wp-content/uploads/2013/06/%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-600x423.jpg)
سوءتفاهم نشود، خودم را هم شامل میدانم. یک آزادی محدود به ما میدهند و تبدیل میشویم به محفلهای کوچک که بیارتباط با متن جامعه هستیم. در جواب یکدیگر مقاله مینویسیم و خودمان مقالههای یکدیگر را میخوانیم. در مهمانیهای خودمان شرکت میکنیم و فکر میکنیم چون در کنار شادی و صحبتهای روزمره از سیاست و مسائل اجتماعی هم حرف میزنیم در حال فعالیت هستیم.
دوران آقای احمدینژاد مشکلات زیادی برای مردم ایران به وجود آورده. مشکلات اینقدر زیاد است و جلوی چشم است. درباره آنها صحبت نمیکنم، همه قبول داریم. اگر خارج از چارچوب مصاحبه نباشد اجازه بدهید از نتایج خوب دوران احمدینژاد صحبت کنم. بعد از انتخابات وقتی فضای کشور بسته شد بسیاری از روشنفکران و فعالان اجتماعی فهمیدند که ارتباطی با متن جامعه ندارند. به آنها برخورد. عدهای از ایران خارج شدند تا به گفته خودشان مبارزه را از خارج ایران ادامه بدهند. یکی عده طبق معمول افسرده شدند و فعالیت را رها کردند.
مشکل زیاد به وجود آمد اما اثرات خوب هم داشت. بخشی از فعالان به وضعیت به وجود آمده فکر کردند و با آزمون خطا سعی میکنند وضعیت را تغییر بدهند. چون جامعه ایران با روی کار آمدن آقای خاتمی دوباره سیاسی شده است. هیچ کس باور نداشت به جز کارهایی که در زمان آقای خاتمی مجاز بود کارهای دیگری برای انجام دادن وجود دارد. لازم بود شیوهها تغییر کند.
«از آقای روحانی که کاریکاتور آقای خاتمی است آبی گرم نمیشود. فقط مبارزه نهایی مردم و این دیکتاتوری به تاخیر میافتد.»
ترس من از دوران آقای روحانی این است که از همین الان احساس میکنم همه چیز دارد تکرار میشود. بحثها و فضا همان است. همه چیز دارد تکرار میشود. با توجه به اینکه در دولت آقای روحانی فضا به اندازه دولت آقای خاتمی باز نخواهد شد فکر میکنم فعالیت سیاسی و اجتماعی بیشتر از زمان آقای خاتمی سطحی شود.»
۵۳ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردند.
یکی از فعالان سیاسی میگوید: «مسائلی درباره شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات مطرح شد که ربطی به سیاست و خود انتخابات نداشت. از زندانیان سیاسی برای کسب اعتماد در بحث مایه گذاشته میشد که این صحیح نیست. نه به صورت اخلاقی و نه منطقی. در کشور ما یک حکومت غیرپاسخگو و دیکتاوری حاکم است. این موضوعی است که باید حل شود. انتخابات جزئی از مسائل سیاسی یک کشور است. مقطعی است.
در گذشته این نگاه غلط وجود داشت. هر کس جلوی این نگاه غلط مقاومت می کرد ضربه می خورد. یکی خود من. بچههای آن زمان دانشگاه. عدهای که دست بالا را در روابط سیاسی و رسانهها داشتهاند فضای مطلوب خودشان را به خورد جامعه دادهاند. سیاست یعنی همین، این کار طبیعی است. اعتراضی به فرم کار ندارم، انتقادم مربوط به محتوای داخل این فرم است.
در زمان اصلاحات از طریق ۳۰۰ روزنامه و نشریهای که امروز هیچ کدامشان وجود ندارد تلاش میشد که به همه بقبولانند که چارچوب بحث اصلاحات است و هر کس حرفی دارد باید برود داخل این چارچوب. زمانی که ما در دانشگاه طرح "بن بست اصلاحات" را مطرح کردیم و دوستان بعد از ما طرح دیدبانی جامعه مدنی را تعریف کردند و از قدرت فاصله گرفتند، در کل این دوران دانشگاه هزینه سنگینی داد. بیرون دانشگاه این دیدگاه مخالف داشت به هر حال آن زمان همه می آمدند در دانشگاه نظراتشان را می گفتند.
![a42 33036394 Kopie 450x300](http://www.radiozamaneh.com/u/wp-content/uploads/2013/03/a42-33036394-Kopie-450x300.jpg)
اصلاحطلبانی که روی شانه دانشگاه و روی شانه ما به قدرت رسیدند در مقابل سرکوب دانشگاه و زندانی شدند بچههای فعال سکوت کردند. میخواستند انحصار سیاسی اصلاحات از بین نرود. مصاحبهای آن زمان معروف شده بود از یک نفر از اعضای انجمن اسلامی امیر کبیر در خاطرم هست که گفته بود: «ما ترجیح میدهیم به جای تیمهای چپ وزارت اطلاعات، تیمهای راست ما را بازداشت کنند!» تیمهای چپ وزارت اطلاعات افراد نزدیک به جریان اصلاحات بودند که در بدنه پائینی و میانی وزارت اطلاعات وارد شده بودند. برخورد این تیمها با منتقدان جریان اصلاحات به شکلی بود که این بچهها به دامن تیمهای راست وزارت اطلاعات پناه میبردند. ناگفته نماند ما پیغام فرستادیم برای آنها که بیان این مسئله خودش بار امنیتی دارد. حالا بگذریم.
«مگر سالها ادعا نشد که رأی مردم تهران مهم است. ۵۳ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردند. همین رأی برای مشروعیت نگاه به تغییر ساختار کفایت می کند.»
از بحث اصلی دور نشویم. انتخابات جزئی از اتفاقات فضای سیاسی کشور ماست. با افرادی که انتخابات را معادل فضای سیاسی کشور میدانند باید مقابله شود. این جریان خطرناک است. وقتی قدرت به دست میآورد جلوی مخالفانش با حکومت تفاوتی ندارد.
با قوانین و مقررات یک قفس درست کردهاند به اسم انتخابات و میگویند شما مجاز هستید در این قفس آزاد باشید. مسئله اصلی فعالان سیاسی ما این است که این قفس را بشکنند. در طول دوران اصلاحات و بعد از آن تا همین امروز میبینیم که ادعا میکنند باید قدم به قدم فضا را باز کنیم. شاید این حرف برای کسانی که تازه به فعالیت سیاسی وارد شدهاند زیبا و معقول باشد اما تجربه ثابت کرده است حرف نادرستی است.
میلههای قفس را از آهن میسازند، نه با کش و لاستیک. یک نمونه مثال بزنند که توانستهاند قوانین را یک قدم به عقب ببرند. ]نه تنها[ فضای این قفس باز نشد که در همان مجلس ششم به درخواست رهبر کوچکترین تلاشها ناکام ماند و جامعه مایوس و سرخورده شد. خودشان (اصلاح طلبان) در مجلس تحصن کردند که راه بسته است. دولت احمدینژاد نتیجه سرخوردگیای شد که به جامعه دادند.»
این فعال سابق دانشجویی ادامه می دهد: «من به تغییر گام به گام اعتقاد دارم در صورتی که شامل حال قانون اساسی ایران باشد. اصلاحطلبان ایران جرات چپ نگاه کردن به قانون اساسی را ندارند. اعتقادی هم به تغییر قانون اساسی ندارند. آنها از قدرت سهم میخواهند و برای اینکه پشتوانه داشتنه باشند مطالباتی را مطرح میکنند. اگر سهم اصلاحطلبان توسط جمهوری اسلامی پرداخت شود ساکت میشوند و پیگیری مطالبات جامعه را فراموش میکنند.
مطالبات اصلی جامعه فقط با تغییر ساختارهای فعلی به دست میآید. حمایت از آقای موسوی آخرین تلاش در چهارچوب قانون بود. اتفاقاتی که از سال ۸۸ تا کنون اتفاق افتاد به توهم اصلاحپذیری جمهوری اسلامی پایان داد. دروغ بزرگی است اگر میبینید به پشتوانه جنبش سبز ادعا میکنند سیستم اصلاحپذیر است. من به پشتوانه همین تجربه فکر میکنم سیستم اصلاحپذیر نیست. از آقای روحانی هم که کاریکاتور آقای خاتمی است آبی گرم نمیشود. فقط مبارزه نهایی مردم و این دیکتاتوری به تاخیر میافتد.
مگر سالها ادعا نشد که رأی مردم تهران مهم است. ۵۳ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردند. اینها آدمهایی بودند که قبلا رأی میدادند. همین رأی برای مشروعیت نگاه به تغییر ساختار کفایت می کند.»