اصلاح طلبانی که درصددند با ترغیب هاشمی و خاتمی به حمایت از روحانی سرمایه اجتماعی سبزها را در تنور حماسه سیاسی رهبر بسوزانند، اعتقادی به بدنه اجتماعی ندارند. مردمی که به سبزها و اصلاح طلبان گرایش دارند عروسک خیمه شب بازی کسانی نیستند که هرلحظه به رنگی درمی آیند، و هیچ وقت حاضر نیستند با رعایت اخلاق و پرنسیب سیاسی به آنچه یک روز پیشتر وعده کرده عمل نمایند!
اگر صندوقهای رای می توانست گشایشی در کار اوضاع وخیم کنونی پدید آورد و مثلا رای مردم در همین انتخابات فرمایشی می توانست خامنهای را به تعدیل سیاستهای داخلی و خارجی کنونی و عقب نشینی از مواضع خود وادارد، و یا به انسجام و تقویت جنبش دموکراسی خواهی بیانجامد هر عقل سلیمی منطقا مردم را به مشارکت و انداختن رای به صندوقها ترغیب می کرد. اما این بار همه راههای تاثیر گذاری صندوقهای رای مسدود شده است.
همه می دانیم که خامنهای در دو انتخابات گذشته ریاست جمهوری نتیجه رقابت میان جناحهای جمهوری اسلامی را تحمل نکرد و بیاعتناء به رای مردم، رئیس جمهور دلخواه خود را از صندوقها بیرون آورد. در خرداد۸۸ مردم می دانستند که خامنهای در صدد تحمیل دوباره احمدی نژاد است. با اینهمه به امید آن که مثل دوم خرداد ۷۲ با سونامی رای اراده خود را به او تحمیل کنند به سوی صندوقها شتافتند. اما خامنهای برخلاف خرداد ۷۶ این بار زیر بار آرای دهها میلیونی مردم نرفت. اوبه قیمت پرداخت هزینهای سنگین اراده خود را تحمیل کرد. حالا او در انتخابات ۹۲ با درس گرفتن از تجارب پیشین با حذف هاشمی و مشایی در شورای نگهبان، پیشاپیش همه راهها ی دخالت رای دهندگان را در بازی مسدود کرده است. رای مردم در این انتخابات فقط می تواند نقش تزئینی و رونق بخش بازار حماسه سیاسی فرمایشی بازی کند. همین و بس.
هیچ یک از هشت نفری که در این نمایش نقش ایفا می کنند، در حدو اندازهای نیستند که اگر پیروز انتخابات اعلام شوند، قادر باشند نقشی بیش از مجری منویات خامنهای ایفا کنند. تنها کسی که در میان نامزدهای این دوره اگر رئیس جمهور می شد می توانست تا اندازهای سیاستهای خارجی و داخلی جمهوری اسلامی را تعدیل کند هاشمی رفسنجانی بود که به همین دلیل نیز از ورود به بازی محروم شد.
امروز جمهوری اسلامی با همه دستگاههای عریض و طویل آن از مجلس شورا و خبرگان گرفته تا شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، دستگاه قضائیی و ارتش و سپاه و رسانهها و دستگاههای اجرایی، در حکومت دیکتاتوری علی خامنهای خلاصه می شوند. خروجی این انتخابات پیشاپیش معلوم است. قالیباف، جلیلی، ولایتی و روحانی در نهایت فرقی ندارند چرا که درحدی نیستند که بتوانند در برابر ولایت فقیه که همه اهرمهای قدرت را در اختیار دارد عرض اندام کنند، هرچند که اساسا هیچ یک از تائید صلاحیت شدهها اهل چنین کاری نیستند.
اگر در یک انتخابات رقابتی مردم فرصت انتخاب میان هاشمی و یا یکی از چهرههای حصر شده جنبش سبز را می داشتند، آن وقت هاشمی به احتمال زیاد بختی برای جلب آرای مردم نداشت. فراموش نکنیم که او درانتخابات مجلس ششم در حوزه تهران حتی به مقام سیام نیز نرسید و به مجلس راه نیافت. چرا او امروز در جامعه اعتبار پیدا کرده است؟ این اعتبار صرفا بخاطر آن است که او به شیوه خاص خود با برخی خواستههای جنبش سبز همراهی کرده و حساب خود را تا اندازهای از خامنهای جدا نشان داده است.
درفضای بسته سیاسی ایران که گزینههای زیادی در برابر مردم وجود ندارد و هیچ جریان سیاسی مخالفی حق فعالیت ندارد، هاشمی رفسنجانی به دلایلی که اشاره شد با اقبال عمومی روبه رو شده است. حالا او در این فضای بسته دوباره در میان مردم دارای پایگاه شده ودر بدنه نظام و در میان روحانیون نفوذش گسترش یافته است. پایگاه هاشمی برای دوره پرحادثه پس از انتخابات ۹۲ سرمایه اجتماعی مهمی برای او و اصلاح طلبان جمهوری اسلامی محسوب می شود. خامنهای که از سایه خود نیز می ترسد از سرمایه اجتماعی هاشمی و خاتمی نگران است و می خواهد آن را از دست آنان بیرون آورد. بهترین راه حل فوری این کار نیز آن است که این دو طرد شده بازی انتخابات را به دام حمایت از روحانی و یا عارف بکشاند. در این صورت خامنهای هم می تواند حماسه سیاسی خود را تکمیل کند، هم می تواند مدعی شود که نامزد مورد حمایت همه اصلاح طلبان و میانه روها رای چندانی میان مردم نداشت. شرکت در این قمار همه اندوخته هاشمی و خاتمی را به جیب رهبری سرازیر می کند.
شگفتا که در چند روز گذشته عدهای از اصلاح طلبان ماموریت گستردن این دام را برای هاشمی و خاتمی برعهده گرفته اند. استدلاشان هم این است که برای سد کردن راه جلیلی که نامزد افراطیترین و خطرناکترین جریان است، هاشمی و خاتمی از روحانی حمایت کنند و به نفع او موج ایجاد کنند اما این استدلال بیپایه است به دلایل زیر:
۱- حمایت هاشمی و خاتمی و اصلاح طلبان از روحانی ویا عارف موج ایجاد نمی کند، اگر هم موج بیرمقی ایجاد کند، خامنهای نخواهد گذاشت که این دو طرد شده انتخابات بر خروجی صندوقها تاثیر بگذارند.
۲- معلوم نیست جلیلی نامزد بیت رهبر باشد اما اگر نظر خامنهای بر جلیلی باشد، بسیج و سپاه مامور بیرون آوردن وی از صندوق خواهند بود و تلاش اصلاح طلبان در این زمینه هیچ تاثیری نخواهد داشت.
۳- هیچ بعید نیست که خامنهای این بار برای حفظ نفوذ به شدت کاسته شده خود در میان اصول گرایان در رقابت میان نامزد افراطیترین جریان (جلیلی) و ولایتی که نامزد روحانیون سنتی و جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین قم (جامعتین) و موتلفه اسلامی است بیطرفی اختیار کند.
۴- حتی ممکن است حمایت هاشمی و خاتمی از روحانی باعث ریزش رای قالیباف و در نهایت به نفع جلیلی تمام شود.
آنچه در این میان اما از آغاز معلوم است آن است که ورود هاشمی و خاتمی به عرصه این انتخابات فرمایشی یک باخت بزرگ برای هاشمی و خاتمی و بدنه اجتماعی اصلاح طلبان است که قطعا چند پاره خواهد شد و یک برد بزرگ برای حماسه سیاسی خامنهای خواهد بود.
پس بگذارید به کسانی که به نام اصلاح طلبی درصدد جلب حمایت هاشمی و خاتمی از روحانی هستند یادآور شوم که شعور مردم را دست کم نگیرند!
اصلاح طلبانی که دانسته یا ندانسته درصددند با ترغیب هاشمی و خاتمی به حمایت از روحانی سرمایه اجتماعی سبزها را در تنور حماسه سیاسی رهبر بسوزانند، چه فرقی با وزارت اطلاعات که همین خط را ترغیب می کند دارند؟ مردمی که به سبزها و اصلاح طلبان گرایش دارند عروسک خیمه شب بازی کسانی نیستند که هرلحظه به رنگی درمی آیند، و هیچ وقت حاضر نیستند با رعایت اخلاق و پرنسیب سیاسی به آنچه پیشتر وعده کرده عمل نمایند. می گفتند اگر خاتمی رد صلاحیت نشود در انتخابات شرکت نمی کنند. بعد گفتند به شرط حضور هاشمی در انتخابات مشارکت می کنیم. پس از رد هاشمی اعلام کردند که به این ترتیب دیگر شرکت در انتخابات معنایی ندارد. اما حالا بازهم درصددند نظر خود را عوض کنند و مردم را به حمایت از روحانی فرا بخوانند. آیا به چنین جماعتی که هرلحظه به رنگی درمی آید و روی هیچ اصلی نمی ایستد می توان اعتماد کرد؟
در تنور این انتخابات نمایشی فقط همان نانی پخته می شود که سردمداران و برگزارکنندگان این نمایش می خواهند، مهم نیست که هیزم این تنور از کجا آمده باشد. سبزها و فعالان جنبش دموکراسی خواهی باید برای آینده نگران کننده و نه چندان دور پس از انتخابات، بدنه اجتماعی خود را نیرومند تر و منسجم تر کنند. کسانی که با وجود ادامه حصر رهبران جنبش سبز و حتی حذف هاشمی هنوز مردم را به شرکت در این نمایش دعوت می کنند، مایه انشقاق و شکاف در بدنه جنبش سبزاند. آنها شایسته اعتماد سبزها و جنبش دموکراسی خواهی نیستند.
آنچه از هم اکنون می شود به وضوح دید آن است که با عدم مشارکت هاشمی و خاتمی و خامنهای منزوی تر و ضعیف تر از کار در می آید و بدنه اجتماعی اصلاح طلبان تقویت می شود. برعکس با حمایت این دو از روحانی اعتبار آنان به حساب آقای خامنهای واریز می شود و ورشکستگی اصلاح طلبان اجتناب ناپذیر می گردد. شاید هم اصلاح طلبانی که به این کار اصرار دارند همین را می خواهند.
منبع: خبر نامه گویا
حمایت از روحانی؟ دامی خطرناک برای جنبش سبز!، علی کشتگر
No comments:
Post a Comment